کد مطلب:150301 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:220

انگیزه حسین در به دست آوردن حکومت
مطلبی را كه می خواهم عرض كنم این است كه یقین داشته باشید، اسلام منهای حكومت اسلامی نمی تواند آن هدایت جامعی كه برای نجات بشریت بر عهده اش می باشد، انجام دهد. به همین دلیل پیامبر صلی الله علیه و آله به محض اینكه در مدینه مستقر شدند حكومت تشكیل دادند، این مطلبی است كه جای شك و شبهه ندارد به قول استاد شهید مطهری «هیچ یك از علمای اسلامی روی این مسئله اختلافی ندارند كه حكومت باید اسلامی شود تا اسلام خودش را در تمام ابعاد حیات انسان نشان دهد»


اصلا این یك مسله عقلی است و معلوم است كه حضرت اباعبدالله علیه السلام هم می روند تا حكومت اسلام را در دست بگیرند، یك مسئولیتی به دوش حضرت است، می داند كه باید حكومت دست اسلام باشد. برای اینكه اسلام در مقام حكومت، همه زوایای خودش را می تواند نشان دهد. اما یك عده همچون بنی امیه دیدند حالا كه به اسم شرك نمی توانند حكومت را به دست بگیرند، پس به نام اسلام، حكومت را به دست گرفتند. معاویه در اولین فرصت، قتل عثمان را بهانه كرد، و حكومت را در دست خود قبضه نمود و قضایای بعدی كه پیش آمد، مثل تضعیف حكومت امیرالمؤمنین علیه السلام تحمیل ترك مخاصمه به امام حسن علیه السلام و مسائلی كه می دانید، همه در راستای همین بود كه دین حاكمیت جامعه را در دست نگیرد. پس بنی امیه خود حكومت را می خواست.

عرض شد كه وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام مشغول غسل و كفن بدن مبارك پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودند، در سقیفه حاكم را تعیین كردند. راوی میگوید: براء بن عازب [1] مرتب از سقیفه خبر می آورد و می گفت: آقا شما اینجا نشسته اید، كار تمام شد، عباس عموی پیامبر به امیرالمؤمنین علیه السلام می گفت: آقا، از غسل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست بكش، حقتان از دست رفت. لذا می بینید كه پس سه گروه مشخص در این هنگام وجود داشتند، یك گروه در سقیفه و دو گروه در محل غسل پیامبر صلی الله علیه و آله یكی علویت - یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام - یكی هم عباسیت - یعنی عباس عموی پیامبر - امیرالمؤمنین علیه السلام، می فرماید: من وظیفه ام این است كه پیامبر صلی الله عیه و آله را غسل دهم، عباس می گوید: آقا این كار را رها كن، برو و در سقیفه، حكومت را در دست بگیر.در تاریخ داریم كه حتی عباس گفت: دستت را بده به من، تا با تو بیعت كنم [2] حضرت فرمودند: حالا وقت غسل و كفن است، شاید برای شما سؤال پیش بیاید كه آقا، چرا پیامبر صلی الله علیه و آله را در فرصت


دیگری غسل ندادند كه اینگونه حكومت را از دست برود؟ اینجاست كه باید قدری دقیق باشید، سؤال این است كه حكومت را برای چه می خواهیم؟ حكومت را برای اسلام و انسانیت متعالی و انجام بندگی می خواهیم. در شورای تعیین خلافت، پس از مرگ عمر هم چنین صحنه ای داریم كه عبدالرحمن بن عوف به امیرالمؤمنین علیه السلام، میگوید كه آقا، من با تو بیعت می كنم به شرطی كه به روش قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و اله و روش شیخین عمل كنی، امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: خیر، من به قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و اجتهاد خود عمل می كنم. بسیار خوب، علی علیه السلام می توانست بگوید كه به روش شیخین عمل می كنم و حكومت را در دست بگیرد و بعد به روش شیخین، یعنی به روش ابابكر و عمر عمل نكند. به قول ابن ابی الحدید [3] ، عثمان گفت كه به روش شیخین عمل می كنم و به همه پشت كرد، علی هم می خواست بگوید كه به روش شیخین عمل می كنم و بعد به روش خود عمل می كرد، ولی مگر می شد كه علی علیه السلام چنین كند اگر این گونه عمل می كرد كه علی، دیگر علی نبود، دیگر اسلام نمی ماند. آن وقت دیگر چه كسی ما را هدایت كند؟ انشاءالله عزیزان در این خصوص عرایض بنده را در خطبه شقشقیه مطالعه بفرمایند. [4] .

ما هر وقت غفلت كردیم كه از دیدگاه وظیفه به مسائل بنگریم، از تفكر علوی فاصله گرفته ایم وظیفه ی امیرالمؤمنین علیه السلام در آن موقعیت این بود كه به غسل و كفن پیامبر صلی الله علیه و اله مشغول شوند، چه كسانی رو سیاه شدند؟ آنهایی كه از فرصت به دست آمده سوءاستفاده كردند و حكومت را از اهل بیت علیه السلام گرفتند و مردم را از حاكمیت امام معصوم محروم كردند، یا آنهائی كه در آن لحظه به وظیفه خود عمل كردند؟ چه كسانی امروز نور ندارند؟ آنهایی كه در سقیفه در كنار همدیگر نشستند و بعد هم با یكدیگر دعوا نمودند، عمر گفت: «بیعت با ابوبكر در سقیفه، اشتباه بزرگی بود كه


امید است خداوند ما را از شر آن مصون بدارد...» [5] حال من و شما می گوییم خدا را شكر كه یك انسانی امام ماست كه در جایی كه وظیفه اش غسل و كفن پیامبر صلی الله علیه و آله است به حقیقت فكر می كند نه به چند روز حكومت.

آری در محل غسل پیامبر صلی اللیه علیه و آله دو نوع تفكر وجود داشت، یكی عباس و دیگری امیرالمؤمنین؛ عباس به چه فكر می كرد؟ به حكومت، به اینكه حكومت از دست بنی هاشم بیرون نرود امیرالمؤمنین علیه السلام هم جزء وظایفش بود كه در عین غسل و كفن پیامبر بیاید و حكومت اسلامی را به دست بگیرد، اما حكومت را در دست بگیرد تا اسلام را زنده كند و انسان را به آسمان وصل نماید. توجه بیش از حد عباس به حكومت سبب شد تا فرزندانش بعد از او حكومت را در دست بگیرند و سلسله بنی عباس را تشكیل دهند، و چون توجه آنها بیشتر حاكم شدن بود و نه از طریق حكومت، وظایف الهی خود را انجام دادن، می بینید خباثتی كه بنی عباس نشان دادند از خباثت بنی امیه كمتر نبود. تاریخ را مطالعه كنید ببینید كه چگونه بنی عباس سادات حسنی را می كشتند، بنی عباس به اسم خون خواهی حسین علیه السلام آمدند و این همه بدی كردند، برای اینكه اصل موضوع را فراموش كردند. اصل موضوع اسلام و نجات انسان بود و بندگی خدا، حالا با این دید به نهضت حضرت اباعبدالله علیه السلام بنگرید تا انشاءالله بعضی از ابعاد آن برای شما آشكار گردد، كار امام حسین علیه السلام حفظ اسلام است و وصل كردن انسان زمینی به آسمان، نه به دست گرفتن صرف حكومت.

روز رحلت پیامبر صلی الله علیه و اله و برپا شدن سقیفه، علی علیه السلام و عباس عموی پیامبر در حین غسل و كفن پیامبر صلی الله علیه و آله هر دو نگران بودند، عباس بیشتر به حكومت می اندیشید و علی به كاهش نیافتن دین و كاهش نیافتن انسان؛ و لذا بعدا بنی عباس به هر قیمتی به حاكمیت و حكومت دست یافتند و علویان تا آخر،


همت خود را بر كاهش نیافتن دین و انسانیت گذاشتند و از این طریق انسان را از پوچی نجات دادند، در حالی كه عباسیان به همان اندازه به پوچی دچار شدند كه امویان دچار شده بودند، چون هر دو، حكومت را مقصد گفته بودند نه وسیله، و علویان حكومت را وسیله می دانستند و نه مقصد.

امیرالمؤمنین علیه السلام می خواهد دین، دین اموی نشود چون انسانی كه در دین اموی به حكومت اموی راضی باشد دیگر انسان خلیفة الله نیست، تنها یك مرده است، امام حكومت را می خواهد تا اسلام بدرخشد و انسان در این اسلام اوج بگیرد. شما گاهی می بینید بعضی از سازمان های اداری و بعضی از سیاستمداران فقط می خواهند حاكم باشند، تاریخ نشان داده است كه اینها رسوا می شوند، برعكس، بعضی ها می خواهند كاری را به دست بگیرند تا اسلامیت را به انسان نشان بدهند، اینها می شوند مثل امام عزیز من و شما، بنیانگذار جمهوری اسلامی، او كه تا قیام قیامت نور می افشاند. پس با این مقدمه روشن شد كه امام حسین علیه السلام چه انگیزه ای دارند، مواظب باشید كه در نگاه به نهضت آن حضرت، انگیزه ی اصلی آن حضرت گم نشود.ای عبیدالله بن زیاد! ای پسر سعد ابی وقاص! آیا نمی گذارید كه حسین علیه السلام به كوفه بیاید؟... نیاید...حسین علیه السلام كار حسینی اش را می تواند انجام دهند. این هنر بزرگ امام حسین علیه السلام است كه با همه تنگناهای به وجود آمده، از حسینی بودن و نجات بشریت از پوچی و نجات دادن جامعه ناتوان نگردد.


[1] رجوع كنيد به كتاب امام علي بن ابيطالب از دكتر عبدالفتاح عبدالمقصود جلد اول بخش 3.

[2] همان ]كتاب امام علي بن ابيطالب از دكتر عبدالفتاح عبدالمقصود جلد اول بخش 3 ].

[3] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد خطبه 3.

[4] به مباحث شرح خطبه شقشقيه (خطبه 3) رجوع فرمائيد.

[5] كتاب راه دشوار ص 186 دكتر ادريس حسيني.